سلام آقاجان .........سلام
سلام مولای من
یا صاحب الزمان سلام . سلام . سلام . سلام .
آقاجان از آن روزی که این پنجره رو باز کردم به روی حرفهای دلم . با دلنوشته هام عهد کردم که فقط سخنی باشن که در لحظه از دل بر می آیند .
آقاجون فقط به خاطر همین تا امروز صبر کردم . تا با خودت در چنین شبی گپی بزنم .
آقا جان . این روزها همه گرم برگزاری مراسم جشن و سرور هستن . همه منتظران تو آقا جان در تلاشن تا این ایام به خوبی و به شادی برای همه سپری بشه .
آقاجان . تو میدونی بسیار شادم که هنوز قلبم در گرو محبت توست . که هنوز ضربان قلبم با نوای یابن الحسن نتظیم میشه و ......
و البته غم سردی هم بر گوشه دلم نشسته . غمهایی ....
غمهایی که چشمان ترم رو دلیل و راهنماست .
آقا جان دلتنگم که یکسال دیگه هم گذشت و من سرعت قدمهایی که به سمت شما و به سوی شما برداشتم کم بود ........
آقاجان دلنگران هستم که مبادا بیش از حد جا بمونم . فاصله ام از سربازان و عاشقان شما بیش از اونی بشه که بتونم به این زودی ها جبرانش کنم. آقاجون گناهانی که مرتکب شدم توی این یکسال . یکی یکی فاصله ام رو با خدا . و بعد از اون ذره ذره از حساسیتم به نام شما کم کرده . آقاجون نمیدونم چطوری ازشون به یکباره جدا بشم .....
می ترسم آقاجان ......
به امید دستهای یاریگر مهدی موعود -عج-
نشسته ام خسته سر راه
در انتظارت می کشم آه
کی می رسه از تو زکعبه
بانگ انا بقیه الله