دیشب روشن کردم ... سلام بر منتقم کربلا ......
آقاجان اولین غروب جمعه ی محرم هم رسید .
این چند شب اول رو پای صحبتهای دکتر تهرانی بودیم . همیشه روشن کننده و نهیب زننده هست کلامش . برای همین دنبال مجلسی بودم که ایشون سخنرانش باشه . ولی بعد از اون ...
دیشب تازه مجلسمون رو عوض کردیم . امسال هنوز نشده بود بیاییم اینجا . برای بار اول بود که میرفتیم توی هیئتی که یه جورایی متعلق به محله ی خودمون بود . هیئتی که چندسالی هست برپا میشه و ما هم بچه ی همین هیئت حساب میشدیم .
دیشب وقتی پام رو گذاشتم توی هیئت . صفا و سادگی خاصی احساس کردم . با خودم گفتم . ببین بچه ی سروساده آقا همینجا توی کوچه و محله خودتون منتظر حضور شماهاست . بچه چشمت رو درست باز کن ....
ولی امشب یه چیزی خیلی بهم حال داد . دلم رو صفا داد . اصلا یه جورایی احساس کردم هدیه از خودتون گرفتم آقاجون . اصلا حال کردم . وقتی دیدم بروبچ هیئت نماهنگی رو که برای زمان بین سخنرانی و نوحه سرایی آماده کردن صداش همون صدایه که من توی وبلاگم دارم یک لحظه مات موندم . لحن نوحه سرایی نوحه خوان هیئت هم که همیشه زمزمه و دردودل با شماست . و این دلگرمم میکرد ولی امشب انگار خود شما آقا جون.....
می دونین آقاجون اینجا که نشستم انگار یادم میدن مودبانه تر . ضریف تر . با نکته تر با شما همکلام بشم و دردو دلهام رو بیان کنم . اقاجون آخه چندوقتی هست که زیروزبر شدم . علتش رو دیگه کم کم خودم هم دارم گم میکنم . علت العلل رو دارم گم میکنم . ناشکر نیستم . حتما حکمتی هست . حتما . ولی راستش دیگه کم کم دارم میترسم . میترسم از اینکه نکنه !!!!!! نکنه از خط خارج بشم . نکنه !!!!!!! نکنه رفوزه ی چنین امتحانهایی بشم . امتحانهایی که از نظر اونهایی که سخت تر از اینهاش رو بارها و بارها با سرافرازی گزروندن بسیار ساده و قابل تحمل بوده ...... آقاجون خیلی محتاج دست یاریگر شما هستم . خیلی محتاج دامان پر مهرومحبت و یاری رسان مادرتون فاطمه زهرا(س) هستم . آقاجون بشدت التماس دعا دارم .
آقاجون این روزها بسیار منتظرم تا خودت دستم رو بگیری .
آقاجان امیدم فقط به دستهای یاریگر شماست یا صاحب الزمان
السلام علیک یا ابا عبدالله . السلام علیک یابن رسول الله . السلام علیک یا ثارالله . سلام بر محرم . سلام بر عاشورا و سلام بر شهدای مظلوم کربلا .
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه بر امد به کوهسار
آمد و برخاست کوه کوه
ابری به غرش آمد و گریست زار زار
گفتی تمام زلزله شد خاک مطمئن
گفتی فتاد از حرکت چرخ بی قرار .
با اینکه سر زد این عمل از امت نبی
روح الامین زروح نبی گشت شرمسار
. ایام سوگواری سرور آزادگان و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسن و یاران با وفایش را تسلیت عرض نموده . عاجزانه التماس دعا دارم .
حسین سلطان عشق است . عباس ساقی عشق است . زینب شاهد عشق است . سجاد راوی عشق است . ((وبلاگت خیلی قشنگه اگه یه وقت دلت گرفت به کلبه حقیرانه ما هم سر بزن))