...........
در جوانی پاک بودن شیوه ی پیغمبری است
ور نه هر گبری به پیری میشود پرهیز گار
چشمها را باید شست . جور دیگر باید دید .............
ماه مناجات و عبادت بود
ماه پر از فیض و سعادت بود
آنکه حساب نفس خود کرد سود برد
آنکه از آن غافل ماند زیان دید .
و هر که ترسید ایمن شد
و هرکه پند گرفت بینا گردید
و آنکه بینا شد فهمید
و آنکه فهمید دانش ورزید . (نهج البلاغه )
به امید دستهای یاریگر تو یا صاحب الزمان
در دل به جز دیدن روی تو تمنا نمی کنم
بی یاد روی تو به کعبه تماشا نمی کنم .
اون کعبه سنگ نشانست که ره گم نشود
حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست
گفتم که روز شعبان کنی سکون
امید داشتم که بیایی کنار من
شعبان رسید و آمد و رفت و نیامدی
پس کی تمام شود این انتظار من
شعبان نیامدی . رمضان کن عنایتی
بگذار پا به چشم من ای روزگار من
این نامه ی سیاه من ِ رو سیاه تر
شد باعث جدایی ساز من
سلام علی آل یاسین
آقاجون . دلم بیش از اینا گرفته ............... این روزها دستم لرزانست ....
همیشه آرزو داشته ام آنقدر توانمند بشوم که بتوانم قدمی در جهتی که شما راضی باشید . و به سمت و سوی شما باشد بردارم .........
آقاجان بسیار حاجتمند یاری شما هستم . آخه آقاجون توانمند تر از دست شما دستی را پشت و پناه خود نمی توانم تصور کنم ................
پس توکلم . بر خدا
و به امید دستهای یاریگر تو یا اباصالح المهدی(عج)