سلام .....سلام آقاجان ........
مدت زیادیست در سکوت گذرانده ام ......
سنگ ناله میکند: رود، رود بیقرار
کوه گریه میکند: آبشار، آبشار!
آه سرد میکشد باد، باد داغدار
خاک میزند به سر، آسمان سوگوار
سرو از کمر خمید، لاله واژگون دمید
برگ و بار باغ ریخت، سبز سبز در بهار
ذره ذره آب شد، التهاب آفتاب
غرق پیچوتاب شد، جستوجوی جویبار
در لبش ترانه آب، از گدازههای درد
در دلش غمی مذاب، صخره صخره کوهوار
از سلالهی سحاب، از تبار آفتاب
آتش زبان او، ذوالفقار آبدار
باورم نمیشود! کی کسی شنیده است
زیر خاک گم شوند، قلههای استوار؟
بیتو گر دمی زنم، هر دمی هزار غم
روی شانهی دلم، هر غمی هزاربار
هر چه شعر گل کنم، گوشهی جمال تو!
هر چه نثر بشکفم، پیش پای تو نثار
آقاجون امشب قصد نوشتن نداشتم ولی .......... ولی ......
به خداوندی آن یکتای بیهمتا که نتونستم .....
نتونستم اسم حرم آقام امام رضا و نوای آشنای یه میهمان آقام امام رضا رو بشنوم و بی تفاوت بمونم .........
اقاجون اومدم امشب به خودتون التماس دعا بگم ....
بگم که این عزیز . این مهربانی که قلبی به پاکی قلب تمامی مادران عاشق داره مجروح شده ...مجروح ....... اومدم بگم آقاجان ......اقاجان این روزها بوی کوچه های بنی هاشم مشامهای تیز رو حساس کرده .....کم کم داره روزهای غمگین مدینه نزدیک میشه .....اقای من شما رو به سینه زخم خورده مادرتون فاطمه زهرا (س) .......
به خدا اقاجون دلم نمیاد حرفم رو تمام و کامل بنویسم .....این روزها معنی خیلی از کلمات برام عمیق تر شده ....... آقاجون .....شما رو به سینه مجروح مادرتون ................
التماس دعا ...........
به امید دستهای یاریگر تو یا صاحب الزمان .