سلام علی ال یاسین---۴۵

 آقاجان سلام . یابن الزهرا . یوسف فاطمه . یا مهدی (عج) عرض تسلیت دارم .

آقاجان چطور عرض کنم ؟! حالا دیگه حال و هوای بسیاری از عاشقان ناتوانت رو درک میکنم . عاشقان ناتوان . اونهایی که دلشون جانشون با شماست آقاجان .......ولی ..........

ایستاده بودم در صحن و سرای مسجد جمکران . مسجدی که این شب چهارشنبه عجیب بوی شما و مادرتون رو با هم می داد . ایستاده بودم و با نگاه به عاشقان شما به ناتوانایی های خودم اشک می ریختم . آخه ...........

بسیار شنیدم از سربازان و سرداران سپاه عظیم و باشکوه شما آقاجان . بسیار ..... 

چه بی خیال نشستم چه کوششی ، چه وفایی

فقط نشستم وگفتم خدا کند که بیایی

برای سرباز صاحب الزمان شدن امتیازات بسیاری لازم هست که هر کسی نداره .... امتیازاتی که با نشستن و آه و ناله کردن و آمال و آرزو ها رو ردیف کردن بدست نمیاد . امتیازاتی که حتی ممکنه آدم داشته باشه ولی در مرحله ای از زندگیش از دستشون بده ......

ایستاده بودم در محضر خانم فاطمه ی معصومه . شب شهادت مادر هستی خانم فاطمه ی زهرا (س) بود ......... سرشار بودم از فریادهای در سکوت

به امید دستهای یاریگر شما یا ابا صالح المهدی (عج)