آقاجان سلام . یابن الزهرا . یوسف فاطمه . یا مهدی (عج) عرض تسلیت دارم .
آقاجان چطور عرض کنم ؟! حالا دیگه حال و هوای بسیاری از عاشقان ناتوانت رو درک میکنم . عاشقان ناتوان . اونهایی که دلشون جانشون با شماست آقاجان .......ولی ..........
ایستاده بودم در صحن و سرای مسجد جمکران . مسجدی که این شب چهارشنبه عجیب بوی شما و مادرتون رو با هم می داد . ایستاده بودم و با نگاه به عاشقان شما به ناتوانایی های خودم اشک می ریختم . آخه ...........
بسیار شنیدم از سربازان و سرداران سپاه عظیم و باشکوه شما آقاجان . بسیار .....
چه بی خیال نشستم چه کوششی ، چه وفایی
فقط نشستم وگفتم خدا کند که بیایی
برای سرباز صاحب الزمان شدن امتیازات بسیاری لازم هست که هر کسی نداره .... امتیازاتی که با نشستن و آه و ناله کردن و آمال و آرزو ها رو ردیف کردن بدست نمیاد . امتیازاتی که حتی ممکنه آدم داشته باشه ولی در مرحله ای از زندگیش از دستشون بده ......
ایستاده بودم در محضر خانم فاطمه ی معصومه . شب شهادت مادر هستی خانم فاطمه ی زهرا (س) بود ......... سرشار بودم از فریادهای در سکوت
به امید دستهای یاریگر شما یا ابا صالح المهدی (عج)
ای امید لحظه های انتظار *** ای پرنده ی سپید آرزو
خانه ی تو قلب کوچک من است *** در کدام سمت می پری . بگو
با دو بال جادوی خیال خود *** آسمان به آسمان پریده ام
دیده ام هزار کهکشان ولی***ماه روشن تو را ندیده ام
کی دوباره آشیانه می کنی ***در نگاه چشمهای خسته ام
تا که پر شود ز گرمی امید ***آشیانه ی دی لشکسته ام
روزهای تلخ غصه را بگو ***بگذرند مثل برق و مثل باد
تا دوباره . بازگردد از سفر ***قاصد تمام لحظه های شاد
اگر در سوگتـان دل گشـت غمناک اگــر از داغتـــان شـد دیــده نمنـــــاک
گواه عشقِ ما این «دیده» و «دل» رساند «اشک» و «غـم» ما را بهمنزل
امیدم همیشه به دستهای یاریگر شماست یا اباصالح المهدی(عج)